فکر کنم با گوشی هوشمندم از یک روح عکس گرفتم
من هر سال هزاران عکس می گیرم، اما تا آنجا که می دانم، تا به حال از یک روح عکس نگرفته ام. این است، تا حالا. من ناخودآگاه در حین عکس گرفتن با یک گوشی هوشمند جدید، مجموعه ای از تصاویر وحشتناک گرفتم و آنها چیزی را به قدری شبح مانند، آنقدر غیرمعمول و وحشتناک نشان دادند که نمی توانستم چشمانم را باور کنم.
اما در واقع چه بود این ناهنجاری؟ من جواب میخواستم و میدانستم حقیقت آنجاست.
چطور ازش فیلم گرفتم
من عمدا به شکار ارواح نرفته بودم. من عکس ها را هنگام تست Xiaomi 14 Ultra و کیت عکاسی آن گرفتم. اواسط بعد از ظهر یک روز مارس بود، با آفتاب مه آلود که سعی می کرد بعد از یک صبح باد و باران از بین برود. یک کلیسای محلی همیشه یک پسزمینه فوقالعاده برای عکسهای نقد من فراهم میکند، بنابراین من به آنجا رفتم. با قدم زدن در گورستان، سه عکس خاص برای مقایسه گرفتم: یکی بدون فیلتر، یکی با فیلتر پلاریزه و دیگری با فیلتر UV.
در کل در طول پیاده روی در چند ساعت حدود 50 عکس گرفتم و از نزدیک به آنها نگاه نکردم تا اینکه چند روز بعد آنها را به کامپیوترم منتقل کردم. داشتم آنها را مرتب می کردم تا موارد مرتبط با مقاله خود را پیدا کنم و وقتی به عکس های کلیسا رسیدم چیز عجیبی دیدم. چی بود چی؟ یک گوی درخشان و درخشان از نور بود که بر روی یکی از سنگ قبرها معلق بود. در هر سه تصویر وجود داشت و به طرز وحشتناکی به نظر می رسید که به طور پیوسته به سمت سنگ قبر حرکت می کند.
علاقه من بلافاصله تحریک شد. گویهای نوری که در فیلم یا عکسها گرفته شده است، سالهاست که پایه اصلی (هرچند بحث برانگیز) تحقیقات و شواهد ماوراء الطبیعه بوده است، و هر کسی که حتی یک قسمت از آن را شکار کرده است. ماجراهای شبح آور یا مشابه با مفهوم آشنا خواهد شد. آنها را برای یکی از دوستانم که طرفدار چنین برنامه هایی است فرستادم و این پاسخ ساده او بود: “واقعاً ترسناک است.”
کلاه شکاکم را دوباره سر می گذارم
تصاویر بدون شک ترسناک بودند، اما در واقع چه چیزی را نشان دادند؟ من کلاهم را روی زک باگانی که میخواهم گذاشتم و کلاه روزنامهنگار بدبینم را دوباره روی آن گذاشتم تا در مورد تصاویر منطقی فکر کنم. من از فیلترهای مختلف در دو عکس استفاده کرده بودم و از فیلتری در دیگری استفاده نکرده بودم، بنابراین گرد و غبار روی لنز توضیحی بعید به نظر می رسید. روز بود، بنابراین حشره ای که نور را منعکس می کرد نیز امکان پذیر به نظر نمی رسید. همچنین به نظر می رسد که گوی دور از عدسی بوده و فاصله نیز ثابت مانده است.
پس از تغییر فیلترها و تغییر موقعیت، زاویه دوربین من کمی تغییر کرد، اما مطمئناً این امر متعاقباً بر ظاهر شعلهور شدن لنز تأثیر میگذاشت. من از حالت پشت سر هم استفاده نکرده بودم و وقتی با فیلترها بازی میکردم، بین هر عکس مکثی وجود داشت که فکر میکردم برای به حداقل رساندن چنین اثری ترکیب میشوند. همچنین، گوی هم اندازه و هم رنگش باقی ماند، اما آیا تغییر فیلتر و موقعیت من حداقل کمی آن را تغییر نمی دهد؟
در این مرحله، ظاهراً تمام توضیحات منطقی را تمام کرده بودم، که ماوراء الطبیعه را به عنوان تنها توضیح باقی مانده باقی می گذاشت. من یک روح سرگردان را در قبرستانی بیرون کلیسا گرفتار کرده بودم (که همینطور است دقیقا جایی که انتظار دارید آنها را پیدا کنید)، در طول روز، در تلفن هوشمند. لحظه شگفت انگیزی بود و من بر سر دوراهی قرار گرفتم. اگر اولین تماس من با روزنامه ها باشد، خود کلیسا که ببینم آیا این یک پدیده ثابت است (امیدوارم با نام جالبی مانند “بانوی سبز” یا “دفن کن”)، یا یک متخصص در عکاسی ماوراء الطبیعه برای تایید کشف شگفت انگیز من. ?
سعی می کنم عکسم را پاک کنم
به این نتیجه رسیدم که بهترین اقدام، گزینه مخفی شماره چهار است: سعی کنید عکسم را پاک کنید. من با کنی بیدل، محقق ارشد کمیته مطالعات شک و تردید تماس گرفتم، عکس های اصلی را برای او فرستادم و توضیح دادم که چگونه روند من مطمئناً به این معنی است که نمی تواند چیزی به اندازه شعله ور شدن لنز باشد. من مشتاقانه منتظر یک چت ویدیویی بودم که در آن او به من بگوید که این تصاویر از گیج کننده ترین تصاویری هستند که او تا به حال دیده است.
بیدل وقتی از او پرسیدم که چه مدت در حال تحقیق درباره ماوراء الطبیعه بوده است، به من گفت: «احتمالاً نزدیک به 20، 25 سال است. ما در Google Meet چت میکردیم، و او در دفتری پر از کتاب و مجموعه بیش از 300 دوربینش نشسته بود، که من فقط یک نگاه کوتاه به آنها دیدم. پیشینه او در عکاسی به او کمک کرده است تا بسیاری از تصاویر معروف از ارواح، بشقاب پرنده ها و حتی پاگنده را بازسازی کند، اغلب از تجهیزاتی که تصویر اصلی را تولید می کند. اما چرا این کار را انجام دهید؟
بیدل لبخند زد: «بسیار سرگرم کننده است که نه تنها عکسها و ویدیوهای متفاوتی را که مردم دریافت میکنند، بلکه باورها و فرآیند فکری که با آنها همراه است، ببینیم. «چگونه به این نتیجه رسیدند که غیرطبیعی است؟ من مجذوب آن هستم.»
بیدل در مصاحبه با گاردین خود را «مثل ولما از اسکو بی دوو، مغزهای پشت Mystery Incorporated. من می خواهم روحی پیدا کنم که نمی توانم توضیح دهم. این یک نقل قول عالی است، اما برای تصاویر من خوب نبود، پس آیا این فقط من بودم که آنها را عجیب و غریب می دانستم؟
زمانی که مردم تصویر یا ویدیویی مانند این را میبینند، طرفی دارید که میگوید «بله، این کاملاً درست است». و سپس شما طرف دیگر را دارید، “نه، جعلی است” او ادامه داد. برای من، بیشتر تجربیاتی که در آن شرکت کردهام، سوء تعبیر هستند. مردم هیجان زده می شوند، فکر می کنند چیز عجیبی دارند و نمی توانند آن را توضیح دهند. این خوب است زیرا معمولاً عموم مردم دانش محدودی از عکاسی، جلوههای ویدیویی و ویرایش دارند.»
گاز مرداب؟ نه، متاسفم، این یک خیره کننده است
ما خیلی زود در مورد عکس های گوی ارواح من صحبت کردیم.
من به تصاویری که برای من فرستادی نگاه می کنم و می فهمم. این یک چیز عجیب است که شاید یک شکارچی ارواح بگوید: «هی، این چیست؟ این نور چیست؟ اما چند موضوع مشترک در این سه عکس وجود دارد.” بیدل توضیح داد. اولین مورد این است که شما از خورشید عکس می گیرید و نام آن را گذاشته اید. این فلر لنز است. دقیقا همینه موضوع رایج دیگر این است که شما فلر لنز دارید، بنابراین خورشید و نور مرئی آن را دارید. حتی اگر از دو فیلتر مختلف استفاده می کنید، باز هم نور مرئی یکسانی دریافت می کنید.
o بهتر است برنامه هایم را برای ساخت بسته پروتون خودم در آماده سازی برای بازدید برگشتم از حیاط کلیسا لغو کنم. مطمئنا بیدل کمی طول کشید تا بفهمد در تصاویر چه خبر است؟
او گفت: «تمام کاری که انجام دادم این بود که روشنایی و کنتراست را کم کردم تا بتوانم دقیقاً محل قرارگیری خورشید را ببینم، زیرا نور خیره کننده را از بین می برد. “من می توانم خطی از خورشید تا شعله ور شدن لنز در سراسر تصویر بکشم. این یک ترفند کوچک است که به مردم می گویم: این را امتحان کنید، آن را بهبود بخشید، یک خط بکشید. اگر از مرکز عکس عبور کند، این تاییدی است که لنز شعله ور شده است.»
او قبل از اینکه اضافه کند، به من گفت: “من این عکس های نور روشن را در جایی می گیرم که کسی نمی داند چیست.”
من به ارواح اعتقاد نداشتم یا بهتره بگم تا امروز نداشتم
آیا واقعاً باور می کردم که از روحی که در آن روز در حیاط کلیسا به شکل گوی درخشان ظاهر شده بود عکس گرفته ام؟ وقت آن است که اعتراف کنم، زیرا نه، من اعتراف نکردم. اما آنها مرا وادار کردند که بایستم و خیره شوم، آنها را برای دوستان بفرستم و از این احساس لذت ببرم که به طور تصادفی از چیزی بسیار ترسناک گرفته شده است. اینها دقیقاً از آن دسته عکس هایی هستند که می توانند غیرقابل توضیح در نظر گرفته شوند، همانطور که بیدل نیز تأیید کرد، به خصوص که من آنها را برای تمرکز روی گوی برش دادم، که، اجازه دهید با آن روبرو شویم، شما هم این کار را می کنید.
چرا ماجرا را گفتم؟ زیرا همه چیزهایی را که در مورد عکاسی دوست دارم به خوبی ثبت می کند. این است سرگرم کننده، من همیشه این مجموعه از تصاویر را به خاطر می آورم و آیا این همان چیزی نیست که همه ما امیدواریم از عکس هایمان به دست آوریم – مخصوصاً عکس های غیرمنتظره ای مانند این؟ من مطمئن هستم که همه ما یک عکس تصادفی گرفته ایم و چیز خاصی گرفته ایم. ممکن است کودک شما کاری خنده دار انجام دهد، حیوانی در حال انجام کاری زیبا، یا یک بمب عکاسی غیرمنتظره کلاسیک باشد. یا یک روح
این عکس گوی من برای من است. غیرمنتظره و سرگرم کننده، با ظاهر و مکان مناسب برای به یاد ماندنی، ترسناک و احتمالا غیر قابل توضیح. من آن را به مجموعه داستانهای شخصی ارواح خود اضافه میکنم و فقط از توضیح خستهکننده و کاملا منطقی بیدل برای اثرگذاری کامل چشم پوشی میکنم. همچنین، من طبق معمول به عکس گرفتن از کلیسا باز می گردم، حالا که گوی من از بین رفته است، انتظار روحی را ندارم. یعنی … اگر واقعاً آن را انتخاب کنید من باور دارم توضیحات. *شکلک چهره جیغ را در اینجا درج کنید.*
توصیه های سردبیران