Apple Vision Pro جادوی خالص است تا زمانی که به درد بخورد
یک هفته پیش، اگر از من می پرسیدید که آیا قصد دارم اپل ویژن پرو را تهیه کنم، مسخره می کردم. وقتی میتوانم روی صفحهکلید واقعی خیلی سریعتر کار کنم، چرا زحمت تایپ کردن روی یک صفحهکلید عددی بیمعنا را به خود بدهم؟ چرا وقتی می توانم تلویزیونم را روشن کنم، یک فیلم را روی صفحه تخت با هدفون تماشا کنیم؟ فن آوری های گران قیمت دیوانه کننده و زائد فقط برای من مناسب نیست.
اما بعد از یک جلسه نیم ساعته با ویژن پرو، ممکن است من یک فرد تغییر یافته باشم. شاید ما فقط در مورد وضوح خیره کننده صحبت می کنیم، اما من می توانم به راحتی آینده ای را ببینم که در آن فناوری برخی از جنبه های زندگی من را بهبود بخشد. تنها چیزی که هنوز در آن فروخته نشده ام؟ من در واقع آن را می پوشم.
آموزش طناب زدن
در جلسه عملی من، اپل من را از تجربیات چشمگیر در تعداد معدودی اپلیکیشن برد. اول از همه: من باید یاد می گرفتم که چگونه از آن استفاده کنم. در مقایسه با هدستهای واقعیت مجازی که من به طور مرتب از آن استفاده میکنم، نصب و اجرای Vision Pro بسیار آسانتر است. آن را روی سرم می کشیدم، یک صفحه را می چرخاندم تا هدبند بافته اش را سفت کنم، و به چند نقطه نگاه می کردم تا در چند دقیقه کوتاه ردیابی چشم را تنظیم کنم. هنگامی که آن تنظیمات ناچیز حذف شد، مستقیماً به صفحه انتخاب برنامه پرتاب شدم و چیزی جز چشمان و دستانم نداشتم تا تجربه خود را از آنجا کنترل کنم.
چیزی که فوراً خودنمایی می کند این است که چقدر سریع توانستم منوها را تنها با یک لحظه آموزش مرور کنم. تنها کاری که باید انجام میدادم این بود که به نماد برنامه خیره شوم و هدفون آن را همانطور که انتظار داشتم روشن کند. کلیک کردن روی آن فقط برای نیشگون گرفتن انگشتانم بود. در حالی که فکر میکردم این چقدر دقیق است، ویژن پرو به سختی یک حرکت را از دست داد، خواه دستم در بغلم باشد یا نزدیکتر به سینهام بلند شده باشد.
تنها منحنی یادگیری ناشی از مهار تمایل من به عصبی بودن بود. در اوایل دمو، چند تعامل ناشیانه از ژستهای آینهای با دست دیگرم یا حرکت دادن انگشتان آزاد داشتم. این منجر به چند سکسکه شد که من به جای کلیک کردن روی یک دکمه، روی یک عکس بزرگنمایی می کردم. من به سرعت این عادت های بد را ترک کردم، اگرچه چند دقیقه طول کشید تا روی بازوی چپم بنشینم تا از دید دوربین محافظت کنم.
تجربیات من در نیم ساعت پیچیده تر شد. من فقط با پیمایش در یک آلبوم عکس شروع کردم. من بلافاصله از اینکه چقدر این تجربه بصری بود شگفت زده شدم. میتوانم گوشه سمت راست پایین عکس را برای بزرگ کردن آن، با دو انگشت برای بزرگنمایی، انگشتانم را برای پیمایش به بالا حرکت دهم، یا با گرفتن نوار سفید در پایین برنامه، برنامه را حرکت دهم. به سختی مجبور بودم به کاری که انجام می دادم فکر کنم. هر ژست طبیعی بود.
استفاده از یک هدست گران قیمت برای مشاهده عکس ها مطمئناً بیهوده است، اما اپل با ادامه نسخه نمایشی، یک مورد قوی تر برای Vision Pro ایجاد کرد. من برای اولین بار این را وقتی دیدم که یک عکس پانوراما را باز کردم که در سراسر میدان دید من امتداد داشت. پانوراما هرگز در دستگاههایی مانند آیفون برای من معنا نداشت، اما احساس میکنم همیشه برای Vision Pro ساخته شدهاند. این لانگ شات ها به مناظر غوطه ور در هدفون تبدیل می شوند.
آنچه به طور قابل توجهی چشمگیرتر است، فناوری تصویربرداری فضایی هدست است. من یک پوشه پر از تصاویر و ویدیوهای گرفته شده در دستگاه را باز کردم، بیشتر عکس های خانوادگی. این تصاویر تقریباً کاملاً سه بعدی و با عمق بسیار بیشتر از یک عکس صاف به نظر می رسند. آنقدر عجیب است که در ابتدا تقریباً وحشتناک است. وقتی چند فیلم پر از صوت فضایی را به من نشان دادند بیشتر شگفت زده شدم. یکی مادری را در حال دمیدن حباب ها با فرزندش نشان می دهد، حباب های پیش زمینه تقریباً از صفحه بیرون می زند. توصیف آن سخت است (و شاید درست در کتاب راهنما بازاریابی ایده آل اپل باشد)، اما در واقع احساس می کنم که دارم به خاطره ای نگاه می کنم. مثل این است که مستقیماً در یک داستان علمی تخیلی زندگی کنید بلید رانر.
ذکر این نکته ضروری است که همه اینها تنها به لطف نمایشگر معجزه آسای ویژن پرو امکان پذیر است. صفحه نمایش Micro-OLED بهتر از هر چیزی است که تا به حال در یک هدست دیده ام و تصاویری شفاف را ارائه می دهد. من حتی مجبور نبودم با آن کمانچه بزنم تا تصویری تمیز داشته باشم. من آن را وصل کردم و هدست پس از کالیبره کردن خودکار چشمیها، از بقیه موارد مراقبت کرد. محکم بودن هدفون نیز نور خارجی را تا حد زیادی کاهش می دهد – من فقط متوجه نشتی بسیار جزئی در گوشه پایین سمت چپ شدم. همه اینها هرگونه اصطکاک فنی را که با سایر هدست هایی که نیاز به غوطه وری در بازی دارند، از بین می برد.
تجربیات بیشتر
اکنون که کاملاً با هدست آشنا هستم، فهرست کوچکی از برنامهها را با درجات مختلف موفقیت بررسی کردم. من ابتدا نکته کم را از سر راه برداشتم: Vision Pro بصری ترین دسکتاپ نیست. وقتی مرورگر سافاری را باز میکنم، روی نوار جستجوی مرورگر کلیک میکنم تا صفحهکلید مجازی در مقابلم باز شود. این نادقیق ترین بخش نسخه ی نمایشی بود زیرا برای نوشتن یک وب سایت مجبور بودم به آرامی و با دقت کلیدها را یکی یکی بیرون بیاورم. ضربه های من همیشه آنطور که انتظار می رفت ثبت نمی شد. وقتی متوجه شدم که در URL خود اشتباه تایپی کرده ام، به سختی حرف اشتباه را انتخاب کرده و آن را برگردانم. رابط کاربری خیلی کوچک است که نمیتوانم آن را با انگشتان دست و پا چلفتی کنترل کنم (اگرچه میکروفون آن به وضوح میشنید که درخواستم را برای تایپ «Apple dot com» ثبت کنم).
هرچه این تجربه سنتی تر باشد، کمتر کاربردی بود. فقط گشت و گذار در وب یا تایپ سند با ماوس و صفحه کلید کارآمدتر است. در حالی که “محاسبات فضایی” اصطلاح داغ برای آنچه ویژن پرو می تواند انجام دهد است، من نمی بینم که افراد زیادی با بخش محاسباتی واقعی آن سر و کار داشته باشند. مثل زمانی است که ایکس باکس شما با یک مرورگر وب همراه است. باید وجود داشته باشد و در مواقعی که به آن نیاز دارید کار کند، اما این بدان معنا نیست که هرگز نمی خواهید از آن استفاده کنید.
قدرت Vision Pro مستقیماً در برنامه های ساخته شده برای دستگاه نهفته است. من تعداد زیادی از آنها را در عمل می بینم. تجربه ای با عنوان “برخورد دایناسورها” من را در یک نمایشگاه تعاملی موزه قرار داد، جایی که دیوار روبروی من باز شد و من با دایناسوری که در اطرافم می دوید ارتباط برقرار کردم. من یک ماشین آلفارومئو F1 در اندازه واقعی را با استفاده از برنامه JigSpace داخل اتاق میاندازم و قطعات آن را با موچین جدا میکنم تا از نزدیک ببینم. من حتی از طریق برنامه Disney+ در برج انتقامجویان به صورت 360 درجه سرگرم شدم، که میتوانم آن را به یک سینمای شخصی تبدیل کنم. هر یک از این تجربیات قدرت منحصر به فرد واقعیت ترکیبی را با استفاده از ویدیوی عبوری واضح و تکان دهنده هدست به نمایش گذاشت.
چقدر واضح؟ مثل نگاه کردن از طریق یک پنجره تازه تمیز شده است. من به سختی متوجه دانهبندی ناخوشایندی شدم، و آن را یکلیگ جلوتر از دستگاههایی مانند Meta Quest 3 قرار دادم. البته، آن را در اتاقی با نور بسیار روشن که با دیوارهای سفید احاطه شده بود، آزمایش کردم. آزمون واقعی این است که آیا شفافیت در اتاق نشیمن معمولی شما وجود دارد یا خیر. همه چیزهایی که در اینجا ستایش می کنم در یک محیط کاملاً کنترل شده انجام شده است. دیجیتال تو حتی اجازه نداشت از دستگاه خود عکس بگیرد (یک عکاس اپل تصاویر این مقاله را گرفته است). اینکه آیا همه اینها خارج از یک سناریوی آزمایشی کامل به خوبی کار می کنند یا نه، باید دید.
سرگرمی به نظر می رسد تمرکز بزرگی برای اپل در هنگام راه اندازی باشد، و من نمونه های قوی از آن را در نسخه نمایشی خود دیدم. با استفاده از اپلیکیشن Apple TV، برای تماشای یک صحنه وارد یک سینمای مجازی شدم فیلم برادران سوپر ماریو. در اینجا من یک شبیهسازی کامل سینما دریافت کردم که در آن میتوانستم انتخاب کنم که چقدر به صفحه نمایش نزدیک هستم و آیا آن را از روی زمین تماشا میکنم یا از بالکن. این ممکن است عجیب به نظر برسد، اما من واقعاً احساس می کردم که در یک تئاتر نشسته ام. با این حال، حتی تاثیرگذارتر از آن زمانی بود که من جریانی از ویدیوهای 180 درجه را تماشا کردم که با کیفیت 8K گرفته شده بودند. یک شوت سریع من را درست روی یک تور فوتبال در طول بازی قرار داد و به من اجازه داد تا اکشن را از نزدیک ببینم.
این تک عکس من را متقاعد می کند که Vision Pro واقعاً می تواند آینده باشد. احساس می کنم واقعاً در لحظه هستم. من دنیایی را می بینم که در آن می توانم به طور مجازی در تور Eras تیلور سوئیفت شرکت کنم و از کاوش در صحنه با چند دوربین خوب روی صحنه لذت ببرم.
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
در حالی که همه اینها قابل توجه است، یک عنصر کلیدی وجود دارد که می تواند کل آزمایش را برای بسیاری از مسیر خارج کند: Apple Vision Pro برای پوشیدن طولانی مدت چندان راحت نیست.
مشکل آنقدر که برخی حدس می زنند وزن زیاد نیست. به عنوان یک کاربر معمولی VR، احساس سنگینی نسبت به PlayStation VR2 من ندارد. مشکل بیشتر ناراحتی ناشی از فشار دادن یک دستگاه الکترونیکی بر روی سر شما است. به اعتبار اپل، هدبند بافته شده تجربه را راحت تر از اکثر هدفون ها می کند. مشکل بیشتر در جلو است. در طول دمو احساس کردم که مواد سخت به شقیقهام فشار میآورند. وقتی 30 دقیقه من تمام شد، خیالم راحت شد که به آن رسیدم.
امیدوارم این فقط نتیجه تازه کار بودن من باشد. شاید بتوانم با کمی تمرین بیشتر به تناسب اندام راحت تری دست پیدا کنم. با این حال، این احساس با آنچه من در استفاده از هدفونهایی مانند Meta Quest 3 تجربه کردهام مطابقت دارد. مهم نیست که چقدر فناوری شگفتانگیز باشد، استفاده از کلاه ایمنی غولپیکر برای مدت طولانی آزاردهنده است. Vision Pro این مشکل کلاسیک را حل نمیکند، که باعث میشود احساس کند دستگاه ترمز دیگری در جاده به سمت فناوری واقعیت ترکیبی کمتر سرزده است.
یکی از مشخص ترین ویژگی های Vision Pro است: چشم بینایی. پس از نسخه نمایشی من، اپل من را به اتاقی کشید که در آن شخص دیگری را دیدم که دستگاه را پوشیده بود. در حین صحبت کردن، چشم های دیجیتال روی گیره ظاهر شد که حرکات و پلک زدن های او را تکرار می کرد. من یک فن هراس نیستم، اما صحبت کردن با کسی در حالی که به چشمان دیجیتالی شده او خیره شده است کاملاً وحشتناک است. البته این هم یک ویژگی کاربردی است. یک درخشش آبی از میان گیره به من گفت که دمویست یک برنامه را باز کرده بود و دیگر به من نگاه نمی کرد. این یک ابزار مفید در دنیایی است که دفاتر از فناوری استقبال میکنند، اما من نمیخواهم در جایی کار کنم که نیاز به پوشیدن آن داشته باشم.
به کنار راحتی، هر نگرانی من در مورد ویژن پرو وجودی است. وقتی روی کاناپه دراز کشیده بودم و فیلم های Vision Pro را تماشا می کردم، نمی توانستم به Wall-E فکر نکنم، مردان بزرگش که با هدست در اطراف ایستگاه فضایی شناور بودند. صرفاً به این دلیل که دستگاهی مانند ویژن پرو من میتوانم وجود دارد به این معنی است باید? من نمی توانم نگران باشم که فرزندخواندگی دسته جمعی پس از گفتگوی کامل با یک فرد و هرگز ندیدن چشمان واقعی آنها چه معنایی برای بشریت دارد.
هرچند شاید این نگرانی برای یک روز دیگر باشد. با قیمتی که دارد، جهانی وجود ندارد که هر شخصی ویژن پرو داشته باشد. در عوض، این یک ابزار ویژه برای کسانی خواهد بود که میخواهند فناوریهای بسیار امیدوارکنندهای مانند ویدیوی فضایی را تجربه کنند. بسیاری از برنامههایی که من دیدم، به نظر میرسد که اثباتهای قانعکنندهای از مفهوم هستند. تنها سوالی که اکنون وجود دارد این است که آیا توسعه دهندگان هزاران دلار برای شروع ساخت و ساز با آن کاهش خواهند داد. یک نسخه نمایشی آموزشی عالی فقط اولین قدم است.
اپل ویژن پرو اکنون برای پیش خرید در دسترس است.
توصیه های سردبیران